آشنايي شما به بازاريابي به چه زماني برميگردد و چگونه به دنياي بازاريابي عالقمند شديد؟ آغاز علاقه من به بازاريابي به سنين 12 تا 13 سالگي ام برميگردد، زماي كه در يزد، در فروشگاه مرحوم پدرم كه بازرگان بود با خريد و فروش، مشتري، بازار و بازاریها آشنا شدم. اما از لحاظ علمی از سال 1347 و پس از قبولی در مدرسه عالی بازرگانی تهران که مهمترین مرکز علمی در این رشته بود با بازاریابی آشنا شدم. پس از آن براي ادامه تحصيل به انگلستان رفتم كه در آنجا نيز علاقه ام به رشته بازاريابي بيش از پيش شدت گرفت. علاوه بر تحصيل، يكي از سرگرميهاي من در آنجا بازارگردي و بررسي بازار بود اينكه فضاي بازارهاي مختلف، از يك فروشگاه محلي گرفته تا مراكز خريد بزرگ، چگونه است. قصدم از رفتن به اين فروشگاهها خريد كردن نبود، بلكه آگاهی بیشتر از بازار، دادوستد و رفتارشناسی بازار بود.
اولین تجربه آموزشی شما پس از پایان تحصیلات چگونه بود؟ نخستين ترم پس از انقلاب، تدريس درس بازاريابي را در ايران در همان مدرسه عالي بازرگاني (دانشگاه علامه طباطبائی فعلی) كه در آن تحصيل كرده بودم آغاز كردم. تدريس در دانشگاه ، خاطرات بسيار زيادي براي من به همراه داشت. انقلاب شده بود و هرکس برداشت خاصی از بازاریابی داشت. اغلب مردم بازاریابی را در تبلیغ خلاصه می کردند. آن هم تبليغ به شيوه دوران قبل از انقلاب که آن را حركتي غيرقابل قبول در نظام ارزشي پس از انقلاب مي دانستند. در نتيجه برای کاهش حساسیت ها «مديريت دادوستد » را جایگزین بازاریابی کردم. تعريفي كه در آن زمان ارائه دادم اين بود كه كسب و كار فرايند «ارتباطات، اطلاعات و مبادلات » است و هرجا و هرگاه چهار عنصر «نياز، نيازمند، عوامل رفع نياز و دادوستد » وجود داشته باشد، بازاريابي معنا پیدا می کند. نكته مهم اين است كه بازاريابي با شناخت نياز و نيازمندان شروع مي شود، با تأمین و عرضه عوامل رفع نياز ادامه پيدا مي كند و با انجام دادوستد به پایان مي رسد و اگر با رضایت و خشنودي همراه باشد تداوم ارتباطات و دادوستدها شکل می گیرد. در همان زمان به این نکته اشاره می کردم که نیازها بسیار گسترده و متنوع هستند و بازاریابی پاسخگوئی به انواع نیازهاست و زندگی مجموعه دادوستدها برای رفع نیازهای خود و دیگران است. بنابراين بازاريابي در كل زندگي جاري است.
ادامه در کتاب با بزرگان بازاریابی ایران